کدام استا‌ن‌های کشور در هفته جاری بارانی می‌شود؟ (۸ دی ۱۴۰۳) + فیلم قتل پدر پولدار توسط پسر و عروس به خاطر تجدید فراش آلودگی هوا به مغز جنین آسیب می‌رساند «تناسب اندام» باعث سلامت مغز در سالمندان می شود دارو‌هایی که خطر لخته شدن خون را افزایش می‌دهد زنگ خطر سوختگی در زمستان چگونگی تامین انواع شیرخشک در داروخانه‌ها رشتخوار خراسان رضوی لرزید ماجرای آلودگی هوای اسلامشهر چه بود؟ واژگونی اتوبوس در محور کرمانشاه کنگاور با ۱۰ مصدوم بر جای گذاشت + ویدئو معاون وزیر اذعان کرد: پرداختی دارو و درمان از جیب مردم بسیار بالاست کمردرد و سردرد شایع‌ترین‌دردها| مصرف زیاد مسکن برای حوزه بهداشت و درمان بار مالی دارد علت دود غلیظ در آسمان ماهشهر اعلام شد شبستری: کلیه بیمارستان‌های مشهد ملزم به پذیرش بیماران اورژانسی با تعرفه دولتی هستند هشدار برف و باران برای پنج استان کشور آیا مدارس و ادارات مشهد فردا (شنبه ۸ دی ۱۴۰۳) تعطیل است؟ شاخص آلودگی هوای اسلامشهر ۵۰۰ شد| توصیه ترک شهر به مردم قاتل خاموش در بجستان خراسان رضوی قربانی گرفت انفجار و آتش سوزی در کوهدشت + جزئیات سهمیه استخدام ۱۲ هزار پرستار در کشور آیا مدارس و ادارات تهران فردا (۸ دی ۱۴۰۳) تعطیل هستند؟ تکذیب تراشیدن موی سر ۱۳۰ دانش آموز ششتمدی برای تنبیه باران و برف در راه خراسان رضوی (۷ دی ۱۴۰۳) مجوز استخدام ۲۴ هزار نفر از کادر درمان صادر شد (۷ دی ۱۴۰۳) پیش‌بینی بارش برف و باران در بیشتر نقاط کشور (۷ دی ۱۴۰۳) پرواز مشهد - نجف ناچار به فرود اضطراری شد| ماجرا چه بود؟ وزیر علوم در مشهد: قطعی برق تحصیل دانشجویان را هم مختل کرده است | باید به دنبال تحصیل و آموزش مجازی دانشجویان باشیم نفقه چیست و به چه کسانی تعلق می‌گیرد؟ انتقال آب از هزارمسجد به مشهد | چالش ادامه‌دار + فیلم واکنش متفاوت وزارت آموزش و پرورش به رقص دانش‌آموزان بابلی زلزله کاشمر در استان خراسان رضوی را لرزاند (۶ دی ۱۴۰۳) مراقبت‌های تغذیه‌ای در پیشگیری از بیماری‌های تنفسی
سرخط خبرها

ما دختر دار‌ها

  • کد خبر: ۱۶۵۱۴۳
  • ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۸:۱۹
ما دختر دار‌ها
دختر داشتن حس غریبی دارد. قشنگ می‌توانی ببینی یک تکه از قلبت دارد جلویت راه می‌رود، لبخند می‌زند.

دختر داشتن حس غریبی دارد. قشنگ می‌توانی ببینی یک تکه از قلبت دارد جلویت راه می‌رود، لبخند می‌زند. نگاهت می‌کند و تو در دلت هزار تکه انار، هزار تکه کاشی انگار می‌درخشند و به قول امروزی‌ها قلبت پروانه‌ای می‌شود. من برای دخترم هر از گاهی نامه می‌نویسم. نامه‌هایی که لزوما او همه را نخوانده است و معلوم هم نیست این کاغذپاره‌ها را یک روزی بخواند، یا نه. ولی من می‌نویسم.

دختر که استخوان می‌ترکاند، بزرگ و بالغ می‌شود، انگار یک هاله‌ای از مه می‌افتد وسط رابطه تان، انگار از یک چیز‌هایی هم تو خجالت می‌کشی، هم او. دلت ضعف می‌رود یک دانه بیشتر ببوسی اش و چند ثانیه بیشتر بغلش کنی و انگار نمی‌شود. خیلی فکر کردم برای روز دختر چه بنویسم و بد ندیدم یکی از همین نامه‌ها را که برایش نوشته ام برایتان نقل کنم. خدا را چه دیدید شاید تجربه مشترک داشتیم در دخترداشتن.

«من را ببخش به خاطر آن شب. آن شب بارانی که پرستارت با عشوه‌ای گل درشت به قصد مشتلقی مقبول قنداقه صورتی ات را آورد و وقتی گفتم: اینو ببر اتاق نوزادان برو خبر سلامتی مادرش رو بیار شیرینی بگیر همان شب بغض کردم. همان شبی که مادرت دیر به هوش آمد و توی اتاق نوزادان صورتت را چنگ انداختی و دو نفری به صورت زخمی ات زل زدیم و اشک ریختیم. من از همان شب از تو شرمنده ام. یک بغض ده ساله چسبناک که مثل خشتی خیس بیخ گلویم لانه کرده و نمی‌گذارد توی چشم هایت زل بزنم.

ولی به دامنت قسم هربار توی لیوان هِلوکیتی ات برایم شربت درست کردی نوشیدمت با همه پدرانگی ام. می‌دانی دختر جان پدر که باشی دلت ضعف می‌رود برای تکه‌های درشت خیار در سالاد شیرازی که حاصل دست دخترت است. دلت ضعف می‌رود برای عطر بخاری که از اتو کردن روسری اش زیر پره‌های بینی ات می‌رقصد.

پدر که باشی مجبوری ببینی و نبینی. مجبوری ببینی و نبینی رد رژ پاک شده از مهمانی زنانه ظهر را. مجبوری ببینی و نبینی قر دادن‌های یواشکی جلو آینه را وقتی هندزفری گذاشته‌ای و دلبرا جان جان جان را لب می‌زنی. پدر که باشی می‌دانی موسیقی هر دانه «بابا» یی که می‌گویی چقدر پشتش باید پیاده شوی. من برایت کم وقت گذاشتم. مثل همین دقایقی که دارم این واژه‌ها را قلمی‌ می‌کنم. من را ببخش به خاطر نبودن هایم. به خاطر سفرهایم. بیدار خوابی‌هایی که من کشیدم و می‌شد نکشم و تو توی بغلم باشی و نفس‌های وانیلی ات بازویم را گرم کند.

توی این هفت میلیارد  و خرده‌ای نفر تو دختر منی. مگر می‌شود دوستت نداشته باشم؟ مگر می‌شود با مو پشت گوش انداختنت توی دلم انار پاره نشود. ببخش اتاقت کوچک است. ببخش اتاقت لوستر ندارد. من از زلزله هنوز می‌ترسم. ببخش بی اجازه توی جانمازت نماز به کمرم می‌زنم. من توی چهل سالگی از این می‌ترسم که یک روز از پارک برسم خانه و همان طور که کلاه را آویزان می‌کنم و عصایم را تکیه می‌دهم مادرت نخودی بخندد و در حین اینکه چای جلویم می‌گذارد طوری که هول نکنم بگوید که بله.
بگذریم باباجان. مخلص کلام. پدر که باشی از شنیدن آهنگ شش و هشت: (از تو گلخونه‌ی دنیای میون تک تک گل‌ها قسمت ما هم بر این شد.) هم بغض می‌کنی. روزت مبارک گلدختر بابا.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->